منتشر شده در: یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
بازگشت به خانه

مهاجرت از شبکه‌های اجتماعی به وبلاگ شخصی!

بدون دیدگاه

با صدای ساعت کوک شده روی گوشی اندرویدم از خواب می‌پرم و با چشمانی بسته سعی می‌کنم با استفاده از حس شنوایی و لامسه گوشی رو پیدا و صدا رو قطع کنم. برای چند لحظه سکوت برقرار میشه و دارم به سختی تلاش می‌کنم که مغز خواب‌آلودم رو به لحظه حال بکشونم تا بیدار شوم.

در تلاش برای بیدار شدن هستم که دستم بی‌اختیار به سمت گوشی موبایلم می‌رود؛ اینترنت رو روشن می‌کنم و وارد اینستاگرام میشوم. باید بدانم در زندگی x که تا به حال از نزدیک ندیدمش چه اتفاقی افتاده؛ بعد از اون هم باید استوری ‌‌قهوه خوردن ‌y رو چک کنم؛ عه پسر آقا سیروس هم بالاخره ازدواج کرد؛ هم‌دانشگاهی فلانی هم بالاخره از سینگلی درومد!‌ خب خداروشکر…

به خودم میام و می‌بینم مثل یک جسد بی‌فایده روی تخت افتادم که اکسیژن حروم می‌کنم؛ گرمای گوشی موبایلم رو در دستم احساس می‌کنم و از اینستاگرام خارج می‌شوم و وارد توییتر می‌شوم. آره این (با کمی اختلاف) روتین صبحگاهی همه ماست…

چیشد که به اینجا رسیدیم؟‌ مگه تکنولوژی نیومده بود که زندگی ما رو بهتر کنه؟ مگه قرار نبود با استفاده از شبکه‌های اجتماعی، “اجتماعی”تر بشیم؟ پس چیشد که همین شبکه‌های اجتماعی مثل زالو به جونمون افتادن و رنگ زندگی‌مون رو کم‌رنگ‌تر کردن؟‌ تردید ندارم که یک جای راه رو اشتباه رفتیم.

مشکل

ممکنه کسایی که سنگ شبکه‌های اجتماعی رو به سینه می‌زنن با این استدلال صحبت کنند که هدف شبکه‌های اجتماعی از روز اول این بود که شما رو از یک نقطه از کره زمین،‌ یک نقطه دیگه متصل کنه؛ آیا این کارو نکرده؟‌ آیا اگه دوست شما روزی در اون سر کره زمین ازدواج کنه،‌ شما نمی‌تونین عکس‌های جشن‌ عروسی‌شون رو به راحتی ببینین؟ چرا؛ تمام این موارد به خودی خود درست هستند اما دیدگاه ما (کسایی که دیگه به شبکه‌های اجتماعی مهری ندارند) این نیست.

هدف قلبی شبکه‌های اجتماعی زیباست؛‌ اما شبکه اجتماعی‌ای که تجاری بشه از هدفش دور میشه. به اینستاگرام ده سال پیش فکر کنید؛ یه تعداد عکس و تگ کاملا رندوم که می‌تونستی داخلش بگردی و هر موقع نیاز بود رهاش کنی و به زندگیت برگردی؛ اما امروز چی؟‌ کلی ویدیو، استوری،‌ یادداشت (note)، ویدیو‌های کوتاه (reel) با چاشنی الگوریتم‌های قوی داده‌کاوی (Data Mining) ساختار اینستاگرام رو به سمتی بردن که شبیه به باتلاقی شده که هرچی بیشتر اسکرول کنی، بیشتر داخلش فرو میری… گویا هیچ راه خروجی از این سیاه‌چاله منحوس نیست.

با هر اسکرول کمی افسرده‌تر، کمی بی‌هدف‌تر،‌ کمی مرده‌تر…

راه‌حل

برای من کاملا روشن بود که این رویه از زندگی به کل اشتباه‌ست و این ره که من می‌روم به ترکستان است؛ بنابراین به دنبال راه‌حلی افتادم تا از باتلاقی که درش گیر افتادم و به سختی برای نفس کشیدن تلاش می‌کنم خارج شم.

در آخر تصمیم گرفتم که با کم کردن استفاده، قفل کردن برنامه،‌ گذاشتن گوشی در یک اتاق دیگر هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. هیچ‌وقت نمی‌تونی به یک انسان الکلی بگی اگه سعی کنی کمتر الکل بنوشی از دام اعتیادت به الکل رها میشی. این اعتیاد تنها یک درمان دارد، آن هم ترک کامل این فضا و بخشیدن عطایش به لقایش می‌باشد.

غربال‌گری

اینکه چه شبکه‌هایی رو پاک کنیم و چه شبکه‌هایی رو نگه داریم به خودمون برمی‌گرده؛ من سعی کردم تمام چیزهایی که برای من آورده‌ای نداشتن رو پاک کنم و فقط مواردی رو نگه دارم که برام مفید بودن. این لیست رو از روی تمام دستگاه‌هام پاک کردم:

  • Instagram
  • X (Twitter)
  • FaceBook
  • WhatsApp
  • Reddit
  • Quora

اما این لیست رو نگه داشتم:

  • YouTube
  • Telegram
  • LinkedIn
  • Spotify
  • GitHub

دلیل نگه داشتن لیست بالا در این بود که هر کدوم، به نوعی برای من مفید هستند و زندگی من رو بهتر می‌کنن؛ این همون هدف نهایی استفاده از تکنولوژی‌ست که خیلی‌هامون فراموشش کردیم.

وبلاگ شخصی

بعد از اینکه موفق شدم قدم اول در ترک شبکه‌های اجتماعی رو بردارم،‌ متوجه شدم که مقدار زیادی از زمانی که قبلا صرف چرندیات می‌کردم بهم برگشته و حالا می‌تونم آگاهانه تصمیم بگیرم با این زمان چیکار کنم.

وبلاگ‌نویسی و ساخت یک دفترچه یادداشت آنلاین یکی از کارایی بود که از نوجوونی دوستش داشتم و می‌خواستم برای مخاطبی بنویسم که از خوندن به اندازه خودم لذت می‌بره. نمی‌دونم، اما نوشتن در گوشه‌ای از اینترنت همیشه برام شیرینی خاص خودش رو داشت.

خیلی سریع دست به کار شدم و یک سیستم کوچیک رو راه انداختم و این شد که شما الان داری این نوشته رو می‌خونی.

بی‌تردید چالش‌هایی که در داشتن یک وبلاگ هست از اسکرول کردن در شبکه‌های اجتماعی بیشتر و سنگین‌تر هست اما این چالش‌ها در بلندمدت بازدهی خوبی خواهند داشت.

پیشنهاد

حذف شبکه‌های اجتماعی و جایگزینی اون‌ها با یک عادت بهتر،‌ می‌تونه قدم بزرگی برای رشد شخصی هر فردی باشه. اینکه اون عادتی که می‌خواید وارد زندگی کنید چی هست به خودتون برمی‌گرده؛ اما نکته‌ای که نباید فراموش کنید اینه که اون عادت باید در کمترین حالت، سالم‌تر از اسکرول کردن در شبکه‌های اجتماعی باشه.

این موارد رو می‌تونم به عنوان عادت جدید پیشنهاد بدم:

  • شروع ورزش
  • شروع کتاب‌خوانی
  • وبلاگ‌نویسی
  • یادگیری یک مهارت یا هنر جدید (هرچیزی که برای شما جذابه!)
  • گرفتن پروژه‌های جدید با هدف سرگرمی یا درآمد
  • یادگیری یک زبان جدید (یا ادامه دادن همونی زبانی که در گذشته شروعش کردید)

تداوم

باید قبول کرد که وابستگی به شبکه‌های اجتماعی شکلی از اعتیاد هست و ما هم دچار این اعتیاد هستیم و در یک جایی از مسیر دوست خواهیم داشت که دوباره از این مخدر استفاده کنیم و یک دوزِ ناسالم از لذت بیهوده رو به مغزمون تزریق کنیم. در این حالت نباید فراموش کرد که چه چیزی در ابتدا باعث شد تصمیم بگیریم که از این فضا خارج بشیم. شاید همین نکته ساده به تداوم مسیر کمک کنه.

سخن آخر

گاهی باید از خودمون این سوال رو بپرسیم که آیا کاری هست که من با انجام دادنش اونچه به بهتر شدن من کمک می‌کنه رو از خودم دریغ می‌کنم یا نه؟ اگر برای این سوال پاسخی داشتیم (که معمولا داریم) باید مقداری خودمون و عادت‌هامون رو بازبینی کنیم.

برای من و خیلی‌های دیگه، شبکه‌های اجتماعی هیچ آورده‌ای نداره و مادامی که چیزی آورده‌ای نداشته باشه،‌ هیچ نیازی نداره که از ارزشمند‌ترین سرمایه‌مون (زمان) براش هزینه کنیم. امید دارم که جرقه این ایده در ذهن‌ همه‌مون زده بشه و گام مثبتی در راستای ترک این عادت بیهود برداریم.

از گوشه و کنار اینترنت



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *